داستان های اموزنده

مشخصات بلاگ
داستان های اموزنده
آخرین مطالب
پیوندها
پنجشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۶، ۰۴:۲۴ ب.ظ

سلامتی رفیق

یه روز یه نفر به رفیقش زنگ میزنه میگه پول نیاز دارممم رفیقش میگه چشمم ، برو قهوه خونه میارمم برات اون میره قهوه خونه وا میسته دیر میشه میبینه رفیقش نیامده زنگ میزنه مبینه جواب نمیده بعد چند دقیقه رفیقش میاد میگه تو که نمیتونی بدی چرا الکی قمپوز در میکنی چرا گوشیت خاموشه ،،رفیقش میگه گوشی مو فروختم واسه اینکه بتونم پول بهت بدممم،،سلامتی هرچی رفیقه،،

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۶/۱۲/۰۳
نفس ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی